یادداشت های یک روانی


   اگر خفه ام کنند سازش نخواهم کرد و حقیقت را قربانی مصلحت نمی کنم.
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 99
بازدید ماه : 96
بازدید کل : 85470
تعداد مطالب : 91
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1

کارشناسی ارشد جنگلداری ایران

طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

خوش آمدید
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

کارشناسی ارشد جنگلداری ایران
تازیخ ایرانی
شاخه گل
گل وگیاه زینتی
بقا درطبیعت
آینده روشن است اگه بخوای
عروج از کویر
گیاهان دارویی
یادداشت های یک خبرنگار
انجمن علمی
مجلات موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع
موسیقی قدیم
پوستر
پاتوق دوستدارن شریعتی
سکه
هنر قدیم
گفتگوهای تنهایی
وبلاگ خبری شریعتی
عکس
سایت چوپی فتاح
سایت رسمی استاد شوان پرور
سایت رسمی ناصررزازی
قدیمی ها
سایت طرفداران شهید شریعتی
دانلود کتاب
در هم ستان
دانلود آثار شریعتی
عاشقان شریعتی
خانه شریعتی
گلد شاپ
سینمای جهان
لینکدونی
دختر کورش
##دانلود كده آچار فرانسه##
۩۞۩ mazi-music ۩۞۩
غمه عشق
چشم انتظار
mahtab
دکتر شریعتی
کردو
سازمان ملل
شفق نیوز (کردی)
all u need
ایلام آسو
ایران هیدرولوژی
سنگ صبور
ترین ها
دىکشنری جنگلداری
كتاب‌هاي تاريخي،ناياب،قديمي
جنگلداری شهرکرد
درختان و درختچه های ایران
مهندسی منابع طبیعی
گیاهنامه
GIS
سنجش از دور
محیط زیست ایلام
اقتصاد ومدیریت منابع طبیعی
شب ایرانی
جام نیوز
شجریانی ها
گرافیک
آموزش عکاسی
دوربین دیجیتال
پیش بینی آب و هوای ملکشاهی
پیش بینی آب و هوای ملکشاهی
آپدیت نود32
آپدیت نود32
یادداشت های یک شورشی
کلیپ دونی
موسیقی ما
دانلود
رسانه های قبل از انقلاب
عکس مجلات قدیم
آموزش تصویری زبان
آموزش زبان آمریکایی
جنگل خارجی
جنگل 88
دکتر مهدوی (انجیلی)
تخصصی جنگل
تصاویر درختان
دکتر محمدی لیمانی
دکتر طاهری
آوای جنگل
دکترتازه
منابع طبیعی ایلام
سایت آموزش زبان وادبیات کردی
شبکه کشاورزی ومنابع طبیعی ایران
مجله سینمایی
انجمن جنگلبانی ایران
جنگل های شمال
درخت و درختچه ها
کشاورز جوان
سازمان هواشناسی کل کشور
وب نوشته های کردی
فرهنگستان زبان و ادب پارسی
بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان
پایگاه انتشارات دانشگاه تهران
علوم جنگل
وب سایت دکتر شریعتی
تاریخ نما
روزنامک
سایت کامل کردی
فتوفونیا
وبلاگ مونا برزوئی
استاد شهرام ناظری
سایت رسمی استاد شجریان
وب سایت عبدلجبار کاکایی
وب سایت رسمی دکتر شریعتی
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یادداشت های یک روانی و آدرس ravani67.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» آرامگاه دکتر شریعتی

 



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» درد دل با برادر ...

shariati1 دکتر شریعتی را بهتر بشناسیم(بیوگرافی)

و ناگهان دیدم در کنار فرعون ها و قارون ها که به بردگیمان

می خریدند و به بیگاریمان می کشیدند، دیگرانی نیز به نام

جانشینان پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی.

 

ای آزادی من از ستم بیزارم ،از بند بیزارم، از زندان بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم.ای آزادی کاش با تو زندگی می کردم، با تو جان می دادم، کاش در تو می دمیدم، در تو دم می زدم، در تو می خفتم، بیدار می شدم، می نوشتم، می گفتم، حس می کردم، بودم.

ای آزادی، مرغک پرشکسته زیبای من، کاش می توانستم تو را از چنگ سازندگان شب و تاریکی و سرما،سازندگان دیوارها و مرزها و زندانها و قلعه ها رهایت کنم،کاش قفست را می شکستم و در هوای پاک بی ابر بی غبار بامدادی پروازت می دادم اما …

 

نکند ما نیز فقیر باشیم.....!!

فقر  همه جا سرمیکشد ...

آدم گرسنه فقیر است،

 آدم عریان فقیر است،

آدم خسیس هم که شمش های طلا 

 را پنهان میکند  فقیر است،

 آدم بی پول  فقیر است،

 آدم بی غذا  فقیر است،

 آدم کج ذهن هم فقیر است،

 آدم بی مطالعه که روی کتابهایش 

 گرد و خاک نشسته هم فقیر است،

 جامعه بی روزنامه  فقیر است،

 جامعه ای که بر روی کتیبه سه هزار ساله اش 

 یادگاری نوشته اند فقیر است،

 آدم بی فرهنگ که پوست موز خود را

 از پنجره اتومبیل به خیابان پرت می کند هم فقیر است،

 فقر ،  همه جا سر میکشد ...

 آدمی که شب را بی غذا به صبح می رساند

 فقیر است و همسایه او فقیرتر،

آدمی که روز را بی اندیشه سر می کند فقیر است

 و دوست او فقیرتر...

 میخواهم  بگویم ...

 فقر  همه جا سر میکشد ...

 فقر ،تنها گرسنگی نیست ...  

 فقر ، تنها عریانی  هم  نیست ...

 فقر ،  گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند ...

 فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ،

 ولی  ، آن چیز تنها پول نیست ...

 طلا و غذا نیست  ...

فقر ،ذهن ها را مبتلا میکند ... 

هرگز از دوباره جان گرفتن ابلیس بی جان شده،غافل مباش!

که انقلاب،پس از پیروزی نیز،همواره در خطر انهدام است ،در خطر ضد انقلاب است؛

 مارهای سرکوفته،در گرمای فتح و غفلت جشن و غرور قدرت، باز سر بر می دارند،رنگ

عوض می کنند،

 نقاب دوست می زنند ، از درون منفجر می کنند،غاصب همه ی دست آوردهای انقلاب می شوند

و میراث خوار مجاهدان و تعزیه خوان شهیدان !

 پیروزی تو را به آسودگی نکشاند .

 زمام منی را به دست گرفتی، سلاح را از دست مگذار،

 که ابلیس را اگر از در برانی ، از پنجره باز میگردد،

 در بیرون بکوبی،

 در درون سر برمی دارد ،

 در جنگ ناتوان کنی ،

 در صلح توان می یابد ،

 در منی نابود کنی در من نابودت میکند،…

 و چه می گویم ؟ وسواس هزار نقاب دارد ،

 در جامعه ی سیاه کفرعریانش کنی ،

 ردای سبز دین بر تن می کند،

 در چهره ی شرک رسوایش کنی ،

 نقاب توحید بر چهره می زند،

  بتخانه را بر سرش ویران کنی ،

 در محراب خانه می کند!!!!

 در بدر خونش را بریزی ،

 درکربلا انتقام می گیرد ،

 در خندق مدینه شمشیر بخورد ،

 در مسجد کوفه پاسخ می گوید،

 در احد ،بت حبل را از دستش بگیری ،

 در صفین ،

 قرآن ِ اللّه را بر سر دست می گیرد!!! 

ما اکنون، به ظاهر برای کسی بیگاری نمی کنیم، آزاد شده ایم،

 بردگی برافتاده است !!

 اما به بردگی یی بدتر از سرنوشت تو محکوم شده ایم.

  اندیشه ما را برده کرده اند. دلمان را به بند کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده اند،

 و ما را به عبودیتی آزادگونه پرورده اند و با قدرت علم، جامعه شناسی، فرهنگ، هنر، آزادیهای جنسی، آزادی مصرف و عشق به برخورداری و فرد پرستی، از درون و از دل ما، ایمان به هدف، مسئولیت انسانی و اعتقاد به مکتب او را پاک برده اند.

و اکنون برادر، ما در برابر این نظام های حاکم، کوزه های خالی زیبایی شده ایم که هر چه می سازند، می بلعیم !!!
 



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دانلود رایگان کتاب شهادت دکتر شریعتی

در این پست کتاب شهادت دکتر شریعتی را برای دانلود گذاشتم امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد .

جهت دانلود با لینک مستقیم بر روی عکس کلیک کنید .



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دختری که دکتر شریعتی را پیر کرد !!!

گر چه دکتر علی شریعتی خود بارها توسط ساواک بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفته بود، بسیاری از جوانان انقلابی در دهه ۵۰ نیز به خاطر پخش کتاب های او به زندان افتادند.

«بازتاب» همزمان با سی و پنجمین سالگرد درگذشت شریعتی، برای اولین بار خاطره یکی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب و هم بندان دکتر شریعتی درباره او را منتشر می کند.

وی در خاطره ای از وی می گوید: در حسینیه ارشاد شنونده سخنانش بودم. در اوایل مهرماه ۱۳۵۲ دستگیر شدم. مرا به زندان کمیته مشترک شهربانی و ساواک بردند. زندان کمیته مشترک(موزه عبرت کنونی)، ساختمان کوچکی بود که از آن برای بازجویی های اولیه استفاده می کردند. این ساختمان از چندین سلول انفرادی تنگ و تاریک تشکیل شده بود و صدای بازجوها و آزار و شکنجه دیگر زندانیان به آسانی شنیده می شد.

از جمله زندانیان، دختر دانشجویی بود که در سلول روبرویی بازجویی می شد و لابلای آن بازجویی، کلمات و جملاتی درباره کتاب های شریعتی از وی می شنیدم.

نزدیک غروب؛ باز و بسته شدن در سلول کناری خبر از ورود زندانی جدیدی داد. از گفت و گوی ماموران ساواک فهمیدم همسایه تازه وارد کسی نیست جز دکتر شریعتی! هیجان زده به انتهای سلول رفتم و به علامت رمز به دیوار سلول دکتر کوبیدم.

در همین احوال صدای شکنجه گر ساواک به گوش رسید که به دختر تشر می زد: شریعتی تو را به این روز انداخته، اگر از شریعتی ابراز بیزاری کنی، آزادت می کنم، باید به شریعتی فحش بدهی. دختر که از حضور دکتر در زندان بی خبر بود، محجوبانه می گفت: من فحش بلد نیستم.

ماکت شریعتی در موزه عبرت

228327 731 دختری که شریعتی را پیر کرد !

از کنار میله های سلول نگاه کردم، شریعتی که ظاهرا او نیز صدا را شنیده بود، با یک دست میله های سلول را می فشرد و با دست دیگرش به میله ها می کوفت و خطاب به دختر فریاد می کشید: دخترم، دخترم، شریعتی منم! به من فحش بده!

 

دختر که تازه به حضور دکتر پی برده بود، صدایش را از حد معمول بلند تر کرد و گفت: دکتر، دکتر! قربان قلمت، قربان هدفت! اما آتش سیگار شکنجه گر بیش از این به او امان نداد و در صورت دختر فرو نشست. شکنجه های مداوم و ناله های پی در پی دختر فضای روانی زندان را دگرگون کرده و همه را بی تاب کرده بود! حتی صدای بلند نفس نفس زدن دکتر و آه کشیدنش را می شنیدم. صدای ناله های دختر معصوم پس از نیمه شب رو به خاموشی نهاد، اما این رنج و شکنجه تا سپیده دم ادامه داشت.

صبح در سلولم را باز کردند و دست هایم را از پشت به هم بستند. آن گاه مرا به محوطه زندان آورده و در کنار در زندان نشاندند. یک لحظه چشمم به چهره شریعتی افتاد. او را نیز از سلولش بیرون آورده بودند. آن چه می دیدم باورم نمی شد. چشم هایم را به زانویم مالیدم و دوباره با شگفتی نگاه کردم: تعدادی از موهای دکتر سفید شده بود.



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» داخل مقبره دکتر علی شریعتی/زینبیه دمشق



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» به مناسبت سالگرد شهادت شهید شاهد دکتر شریعتی

مقاله نقش شهید شریعتی در انقلاب ایران از مهندس بازرگان  که در تیرماه سال 1365 تحریر فرمودند.

پیشنهاد می کنم برای درک نقش دکتر شریعتی در انقلاب ایران ودلایل و چگونگی رخداد انقلاب ایران به ادامه مطلب بروید ...


ادامه مطلب ...
نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» امام خمینی کی بود ؟؟؟؟

سیّد روح‌الله مصطفوی موسوی خمینی (۱ مهر۱۲۸۱۱۳ خرداد۱۳۶۸)

پرونده:Portrait of Imam Khomeini.jpg

فقیه، مرجع تقلیدشیعه، نویسنده، شاعر و اولین رهبرایران در نظام جمهوری اسلامی بود که انقلاب ۱۳۵۷ ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. وی یکی از نظریه‎پردازان ولایت فقیه به شمار می‌رود. از او بیش از چهل کتاب در زمینه‌های اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر به جای مانده که بیشتر آن‌ها را پیش از انقلاب ایران نگاشته‌است. در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، یک بار به دلیل سخنرانی خطاب به شاه در عاشورای سال ۱۳۴۲، ۱۰ ماه زندانی و بار دیگر به دلیل سخنرانی علیه قانون کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳، ۱۵ سال تبعید گردید. او نزدیک به یک سال در ترکیه، سپس عراق و در پایان برای چندماه در فرانسه دوران تبعیدش را گذراند. وی در دوران تبعید پیگیر اوضاع سیاسی ایران بود و با ارسال پیام و اعلامیه از دور، اسلام گرایان و مخالفان نظام شاهنشاهی را رهبری می‌کرد و در این دوران به تدوین نظریه ولایت فقیه پرداخت. تا پس از اینکه محمدرضا پهلوی ایران را ترک کرده بود در ۱۲ بهمن۱۳۵۷ روانه ایران شد و در ۲۲ بهمن انقلاب به رهبری او به پیروزی رسید طرف‌دارانش از او با عنوان «امام خمینی» یاد می‌کنند.

او پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، پوشش حجاب اسلامی را برای بانوان اجباری کرد؛ صدها نفر از وابستگان حکومت شاهنشاهی ایران را اعدام نمود. به فرمان او و با هدف تصفیه دانشگاه‌ها از «اساتید و دانشجویان ضدانقلاب» که به «انقلاب فرهنگی» مشهور شد، بسیاری از دانشجویان و استادان چپ، لیبرال و بهایی از دانشگاه‌ها اخراج شدند.او بسیاری از متحدان پیشین خود را سرکوب یا اعدام نمود. در تابستان سال ۱۳۶۷ بیش از ۳،۰۰۰ نفر از زندانیان سیاسی به «حکم حکومتی» او در زندان‌ها اعدام شدند.

 

برای دانستن بیشتر لطفا به ادامه مطلب بروید ...


ادامه مطلب ...
نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» خداوندا ، اهورا مزدا ، ای بزرگ آفریننده این سرزمین بزرگ، سرزمینم ومردمم را از دروغ و دروغگویی به دور
روزی بزرگان ایرانی وموبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین نیایش کند و ایشان اینگونه فرمود :
خداوندا ، اهورا مزدا ، ای بزرگ آفریننده این سرزمین بزرگ، سرزمینم ومردمم را از دروغ و دروغگویی به دور بدار…!
پس از اتمام نیایش عده ای در فکر فرو رفتند و از شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه نیایش نمودید؟!
فرمودند : چه باید می گفتم؟
یکی گفت : برای خشکسالی نیایش مینمودید !
کوروش بزرگ فرمودند: برای جلو گیری از خشکسالی انبارهای آذوقه وغلات می سازیم…
دیگری اینگونه گفت : برای جلوگیری از هجوم بیگانگان نیایش می کردید !
پاسخ شنید : قوای نظامی را قوی میسازیم واز مرزها دفاع می کنیم…
عده ای دیگر گفتند : برای جلوگیری از سیلهای خروشان نیایش می کردید !
پاسخ دادند : نیرو بسیج میکنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم…
وهمینگونه پرسیدند وبه همین ترتیب پاسخ شنیدند…
تا این که یکی پرسید : شاهنشاها ! منظور شما از این گونه نیایش چه بود؟!
کوروش تبسمی نمود واین گونه پاسخ داد :
من برای هر پرسش شما ، پاسخی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از آن باخبرگردم واقدام نمایم؟!
پس بیاییم از کسانی شویم که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم که هر عمل زشتی صورت گیرد ، اولین دلیل آن دروغ است


نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» قیصر !!!





حرف از مردونگی نزن كه هیچ خوشم نمی‌آد … كی واسه من قد یه نخود مردونگی رو كرد تا من واسش یه خروار رو كنم؟ … این دنیا همیشه واسه من كلك بوده و نامردی … به هر كی گفتم نوكرتم خنجر كوبید تو این جیگرم … دیدم فرمون كه می تونست یه محلی رو جابجا كنه … وقتی زجرش می دادن می رفت عرق می خورد و عربده می كشید دیوارا تكون می خوردن و هرچی نامرده عینهو موش تو سوراخ راه‌آب‌ها قایم می شدن، چی شد؟ …. رفت زیارت و گذاشت كنار … مثل یه مرد شروع كرد كاسبی كردن و پول حلال خوردن … اما مگه گذاشتن … این نظام روزگاره … یعنی این روزگاره خان‌دایی … نزنی، می زننت … حالا داش فرمون كجاست ؟ … اون فاطی كه تو این دنیا آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود كجاست؟ … همه دل خوشیش تو این دنیا ما بودیم و همه سرگرمیش اون رادیو .. الهی نور به قبرشون بباره … چقدر شبای ماه رمضون من و داش فرمون راه می افتادیم و می‌رفتیم، هر چی اون كاسبی كرده بود برای فقیر فقرا، سحری می‌خرید و پول افطاری‌شونو می‌داد … حالا چی شد؟ … سه تا بی‌معرفت … سه تا از خدا بی خبر، مفت مفت اونا فرستادند زیر خاك … منم این كار و می كنم … منم می‌فرستمشون زیر خاك … تازه این اولیش بود … تو نمره … رو پاهام افتاده بود … نمی‌دونی چه التماسی می‌كرد، ننه … چشاش داشت از كاسه در می‌اومد خان‌دایی … می‌فهمی … چشاش داشت از كاسه در می‌اومد … اونارم وادار به التماس می‌كنم … حساب یك یك شونو می رسم … بدتون نیاد .. شما دیگه برا خودتون عمرتونو كردید … منم دو تا گیر كوچیك دارم … یكی این‌كه به این ننه مشهدی قول دارم ببرمش مشهد زیارت … یكیم یه جوری مهرم و از دل اعظم بیارم بیرون .. فقط همین و همین … خیال می‌كنی چی می‌شه خان‌دایی … كسی از مردن ما ناراحت می‌شه؟ … نه ننه … سه دفعه كه آفتاب بیفته سر اون دیفال و سه دفعه كه اذون مغرب و بگن همه یادشون می ره كه ما چی بودیم و واسه چی مردیم … همینطور كه ما یادمون رفته … دیگه تو این دوره زمونه كسی حوصله داستان گوش كردنو نداره.



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» آزادی بیان

فردریک کبیر ،که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت می کرد
معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن می دانست.
او یک روز سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابان های برلین می گذشت،
گروهی از مخالفان اعلامیه تند و تیزی علیه او بر دیوار چسبانده بودند.
فردریک آن را به دقت خواند و گفت: “بی انصافها چقدر اعلامیه را بالا چسبانده اند
ما که سوار اسب هستیم آن را به راحتی خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می افتند.
آن را بکنید و پایین تر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود”.
یکی از همراهان با حیرت گفت: “اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است”.
فردریک با خنده پاسخ داد: “اگر حکومت ما واقعا به مردم ظلم کرده و آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زودتر برود و حکومت بهتری جای آن را بگیرد،
اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و نیک خواهی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است
مسلم بدانید آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد."




نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» خدا قوت مهندس !!!

گونه جدیدی از مهندس
از مهندسی زیبای یک حشره بسیار ریز لذت ببرید و ببینید که خدایی چه کرده
!!!

برش در امتداد خط مستقیم



قسمت آخر برای تعلیق خانه بُرش نمی خورد

 



اندازه گیری فاصله ها



تا کردن برگ - هنر واقعی



و نیز از قسمت زیر



دو قسمت را همزمان کنار هم نگهداشتن



قسمت راست را نگهداشتن تا قسمت چپ تا بخورد...!



مهندسی واقعی ...



خانه اکنون معلق است تا دست دشمنان به آن نرسد



تعبیه درب وردی منزل



کنترل تکیه گاه و محکم نمودن آن با چسب


آیا این مهندسی نیست؟

خدا قوت مهندس



نويسنده : وحید میرزایی | تاريخ : دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب